کودک مهربان بابا و مامان

خاطراتی از اغاز باردرای

1391/5/16 16:56
نویسنده : خدیجه
84 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه میخوام شکر خدای مهربون رو بکنم که تو این ماه عزیز  منو لایق این معجزه دونست.شب خونه عمه سارا دعوت بودیم و من نگران از این که چرا پرید لعنتی نمیاد . اما غافل از این که خدای مهربون به من و مصطفی لطف کرده............رفتم یه تست از درمانگه ابا عبدالله گرفتم در عین ناباوری ساعت 4 صبح که من برا سحری بیدار شده بودیم دیدم تست مثبت شد . بلافاصله پیش بابا مصطفی رفتم باورش نمیشد . اما من به لطف خدا مامان شده بودم.....

نمیدونستم چه جوری از خدای مهربون تشکر کنم اخه من هیچ وقت بنده لایقی برا خدای مهربون نبودم ....

خب گل بهاری من این شده قصه ای از من که تو شدی گل همیشه بهار اون. واین بهار رو مدیون خدایی هستم که همیشه بهم نظر لطف داشته.و بهترین ها رو برام خواسته و مطمئن هستم تو نیز بهترینی .......

بازم میگم عزیز من به سرزمین دل من خوش اومدی قول میدم برات مامان خوبی باشم...... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)